سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























با یاد خدا

در حدیثی از امام صادق (ع‏) مى‏ خوانیم: "هر کس مداومت بخواندن این سوره کند (سوره مریم) از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى‏ نیاز مى‏ کند ."
خداجون میدونم وقتی این حدیث در موردم صدق میکنه که همراه با تدبر باشه. با مهربانی خودتون توفیق برخورداری از این رحمت نصیبم نمایید

سوره رحمت و یادآورى

"در این سوره پنج بار هنگام شروع در داستان پیامبران بزرگ و مریم، جمله اذکر ( یادآورى کن ) آمده است و به خاطر آن مى ‏توان این سوره را سوره یادآوری ها نامید، یادآورى از پیامبران و مردان و زنان بزرگ و حرکت توحیدى آنها و تلاششان در راه مبارزه با شرک و بت ‏پرستى و ظلم و بیدادگرى و از آنجا که معمولا ذکر به معنى یادآورى بعد از نسیان است ممکن است اشاره به این واقعیت نیز باشد که ریشه توحید و عشق به مردان حق و ایمان به مبارزات حق‏ طلبانه آنها در اعماق جان هر انسانى ریشه دوانیده و سخن از آنها در واقع یک نوع ذکر و یادآورى و بازگوئى است .
و توصیف خداوند به عنوان رحمان شانزده بار در این سوره آمده است چرا که سوره از آغازش با رحمت شروع مى‏ شود
، رحمت خدا به زکریا، رحمت خدا به مریم و مسیح و پایان آن نیز با همین رحمت است که در اواخر آن مى‏ گوید : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا : کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان محبت آنها را در دل بندگانش قرار مى ‏دهد ( سوره مریم آیه 96)

کهیعص‏(1)ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِیَّا(2) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا(3) قَالَ رَب إِنى وَهَنَ الْعَظمُ مِنى وَ اشتَعَلَ الرَّأْس شیْباً وَ لَمْ أَکن بِدُعَائک رَب شقِیًّا(4) وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنک وَلِیًّا(5) یَرِثُنى وَ یَرِث مِنْ ءَالِ یَعْقُوبوَ اجْعَلْهُ رَب رَضِیًّا(6)

1 -کهیعص
2-این یادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده ‏اش زکریا.
3-در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه ( عبادت ) خواند.
4-گفت پروردگارا ! استخوانم سست شده و شعله پیرى تمام سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاى تو از اجابت محروم نمى‏ شدم.

5-و من از بستگانم بعد ازخودم بیمناکم ( که حق پاسدارى از آئین تو را نگاه ندارند ) و همسرم نازا است
، تو به قدرتت جانشینى به من ببخش
6-که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده.
در خصوص حروف مقطعه این سوره دو دسته از روایات در منابع اسلامى دیده مى ‏شود :

نخست روایاتى است که هر یک از این حروف را اشاره به یکى از اسماءبزرگ خداوند ( اسماء الحسنى ) مى‏ داند کاف اشاره به کافى که از اسماء بزرگ خداوند است
، و ه اشاره به هادى، و یاء اشاره به ولى، و عین اشاره به عالم و ص اشاره به صادق الوعد ( کسى که در وعده خود صادق است).

دوم
روایاتى است که این حروف مقطعه را به داستان قیام امام حسین (ع‏) در کربلا تفسیر کرده است : کاف اشاره به کربلا هاء اشاره به هلاک خاندان پیامبر (ص‏) و یاء به یزید و عین به مسئله عطش و صاد به صبر و استقامت حسین و یاران جانبازش

یَزَکرِیَّا إِنَّا نُبَشرُک بِغُلَمٍ اسمُهُ یحْیى لَمْ نجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سمِیًّا(7) قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً وَ قَدْ بَلَغْت مِنَ الْکبرِ عِتِیًّا(8) قَالَ کَذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلىَّ هَینٌ وَ قَدْ خَلَقْتُک مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَک شیْئاً(9) قَالَ رَب اجْعَل لى ءَایَةًقَالَ ءَایَتُک أَلا تُکلِّمَ النَّاس ثَلَث لَیَالٍ سوِیًّا(10) فخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیهِمْ أَن سبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا(11)

7 -اى زکریا ! ما تو را به فرزندى بشارت مى‏ دهیم که نامش یحیى است، پسرى هم‏ نامش پیش از این نبوده است
8-گفت : پروردگارا ! چگونه فرزندى براى من خواهد بود در حالى که همسرم نازا است
، و من نیز از پیرى افتاده شده ‏ام ؟!

9-فرمود :اینگونه پروردگارت گفته ( و اراده کرده ) این بر من آسان است من قبلا تو را آفریدم و چیزى نبودى !

10-عرض کرد : پروردگارا ! نشانه ‏اى براى من قرار ده.
گفت نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلم ( با مردم ) نخواهى داشت
، در حالى که زبان تو سالم است.

11-او از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام ( به شکرانه این نعمت ) خدا را تسبیح گوئید."

تفسیر ادامه مطلب



"یحیى پیامبر وارسته الهى:

از روایات اسلامى استفاده مى‏ شود که امام حسین (علیه ‏السلام‏) و یحیى نیز جهات مشترکى داشتند لذا از امام على بن الحسین زین العابدین (علیه ‏السلام‏) چنین نقل شده که فرمود : خرجنا مع الحسین بن على (علیهم السلام‏) فما نزل منزلا و لا رحل منه الا ذکر یحیى بن زکریا و قتله
، و قال و من هو ان الدنیا على الله ان رأس یحیى بن زکریا اهدى الى بغى من بغایا بنى اسرائیل : ما همراه امام حسین (علیه ‏السلام‏) ( به سوى کربلا ) بیرون آمدیم، امام در هر منزلى نزول مى‏ فرمود و یا از آن کوچ مى‏کرد یاد یحیى و قتل او مى‏نمود و مى ‏فرمود : در بى ارزشى دنیا نزد خدا همین بس که سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه به سوى فرد بى‏عفتى از بى‏ عفتهاى بنى اسرائیل بردند .شهادت امام حسین (علیه‏ السلام‏) نیز از جهاتى همانند شهادت یحیى (علیه‏ السلام‏) بود ( کیفیت قتل یحیى را بعدا شرح خواهیم داد).و نیز نام حسین (علیه ‏السلام‏) همچون نام یحیى (علیه ‏السلام‏) بی سابقه بود و مدت حمل آنها(به هنگامى که در شکم مادر بودند ) نسبت به معمول کوتاهتر بود .

زکریا به آرزوى خود رسید:
محراب محل خاصى است که در عبادتگاه براى امام یا افراد برجسته در نظر گرفته مى‏ شود
، و در علت نامگذارى آن، دو جهت ذکر کرده ‏اند : نخست اینکه از ماده حرب به معنى جنگ گرفته شده، چون محراب در حقیقت محل مبارزه با شیطان و هواى نفس است. دیگر اینکه محراب در لغت به معنى نقطه بالاى مجلس است، و چون محل محراب در بالاى معبد بوده به این نام نامیده شده.بعضى مى‏ گویند : محراب در میان بنى اسرائیل بعکس آنچه در میان ما معمول است درنقطه ‏اى بالاتر از سطح زمین قرار داشته، و چند پله مى ‏خورده و اطراف آن را دیوار مى‏ کشیده ‏اند به طورى که کسانى که داخل محراب بودند کمتر از خارج دیده مى ‏شدند جمله فخرج على قومه من المحراب که در آیات فوق خواندیم با توجه به کلمه على که معمولا براى جهت فوق به کار مى‏ رود این معنى را تایید مى ‏کند.

صفات برجسته یحیى:

-ما فرمان نبوت و عقل و هوش و درایت را در کودکى به او دادیم ( و آتیناه الحکم صبیا).

-به او رحمت و محبت نسبت به بندگان از سوى خود بخشیدیم ( و حنانا من لدنا)./حنان در اصل به معنى رحمت و شفقت و محبت و ابراز علاقه و تمایل است.

-به او پاکى روح و جان و پاکى عمل دادیم (و زکوة).

 -او پرهیزگار بود و از آنچه خلاف فرمان پروردگار بود، دورى مى ‏کرد ( و کان تقیا).

 -او را نسبت به پدر و مادرش خوش رفتار و نیکوکار و پر محبت قرار دادیم ( و برا بوالدیه).
-او مردى ستمگر و متکبر و خود برتربین در برابر خلق خدا نبود ( و لم یکن جبارا).
-او معصیت‏کار و آلوده به گناه نبود ( عصیا).

- و چون او جامع این صفات برجسته و افتخارات بزرگ بود درود ما بر او به هنگام ولادتش، و درود ما بر او به هنگامى که مرگش، و درود بر او در آن روز که زنده و برانگیخته خواهد شد ( و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا ) .

سه روز مشکل در سرنوشت انسان !!

تعبیر به سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا نشان مى ‏دهد که در تاریخ زندگى انسان و انتقال او از عالمى به عالم دیگر سه روز سخت وجود دارد، روز گام نهادن به این دنیا یوم ولد و روز مرگ و انتقال به جهان برزخ یوم یموت و روز برانگیخته شدن در جهان دیگر ( و یوم یبعث حیا ) و از آنجا که این سه روز انتقالى طبیعتا با بحران هائى روبرو است خداوند سلامت و عافیت خود را شامل حال بندگان خاصش قرار مى‏دهد و آنها را در این سه مرحله طوفانى در کنف حمایت خویش مى ‏گیرد .

هر چند این تعبیر تنها در دو مورد در قرآن مجید آمده است در موارد یحیى (ع‏) و عیسى (ع‏)
، اما در مورد یحیى تعبیر قرآن، امتیاز خاصى دارد، چرا که گوینده این سخن خدا است در حالى که در مورد مسیح (ع‏) گوینده، خود او است.

نبوت در خردسالى

درست است که دوران شکوفائى عقل انسان معمولا حد و مرز خاصى دارد ولى مى ‏دانیم همیشه در انسانها افراد استثنائى وجود داشته ‏اند، چه مانعى دارد که خداوند این دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشرده ‏تر کند و در سال هاى کمترى خلاصه نماید، همان گونه که براى سخن گفتن معمولا گذشتن یکى دو سال از تولد لازم است در حالى که مى‏ دانیم حضرت مسیح (علیه ‏السلام‏) در همان روزهاى نخستین زبان به سخن گشود، آن هم سخنى بسیار پر محتوا که طبق روال عادى در شان انسان هاى بزرگسال بود، چنانکه در تفسیر آیات آینده به خواست خدا خواهد آمد.از اینجا روشن مى ‏شود اشکالى که پاره‏ اى از افراد به بعضى از ائمه شیعه کرده ‏اند که چرا بعضى از آنها در سنین کم به مقام امامت رسیدند نادرست است.
در روایتى از یکى از یاران امام جواد محمد بن على النقى (ع‏) به نام على بن اسباط مى‏ خوانیم که مى‏ گوید به خدمت او رسیدم ( در حالى که سن امام کم بود ) من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامى که به مصر باز مى ‏گردم کم و کیف مطلب را براى یاران نقل کنم، درست در همین هنگام که در چنین فکرى بودم آن حضرت نشست ( گوئى تمام فکر مرا خوانده بود ) رو به سوى من کرد و گفت : اى على بن اسباط ! خداوند کارى را که در مساله امامت کرده همانند کارى است که در نبوت کرده است، گاه مى‏ فرماید : و آتیناه الحکم صبیا ( ما به یحیى در کودکى فرمان نبوت و عقل و درایت دادیم ) و گاه در باره انسانها مى ‏فرماید حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة ... ( هنگامى که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید ... ) بنا بر این همان گونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانى در کودکى بدهد در قدرت او است که آن را در چهل سال بدهد .

ضمنا این آیه پاسخ دندان‏ شکنى است براى خرده ‏گیرانى که مى‏ گویند على (ع) نخستین کسى نبود که از میان مردان به پیامبر (ص‏) ایمان آورد، چرا که در آن روز کودک ده ساله بود و ایمان کودک ده ساله پذیرفته نیست .

ذکر این نکته نیز در اینجا بى‏ مناسبت نیست که در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (ع‏) مى ‏خوانیم که جمعى از کودکان در زمان کودکى آن حضرت به سراغش آمدند و گفتند اذهب بنا نلعب : بیا برویم و با هم بازى کنیم ! او در جواب فرمود : ما للعب خلقنا : ما براى بازى کردن آفریده نشده‏ ایم اینجااست که خداوند در باره او فرمود و آتیناه الحکم صبیا.
البته باید توجه داشت منظور از لعب در اینجا سرگرمی هاى بیهوده و به تعبیر دیگر بیهوده ‏گرائى است، اما گاه مى ‏شود لعب و بازى هدفى را تعقیب مى‏ کند هدفى منطقى و عقلانى، مسلما این گونه بازی ها از این حکم مستثنى است .

شهادت یحیى

یحیى قربانى روابط نامشروع یکى از طاغوت هاى زمان خود با یکى از محارم خویش شد به این ترتیب که هرودیس پادشاه هوس باز فلسطین، عاشق هیرودیا دختر برادر خود شد، و زیبائى وى دل او را در گرو عشقى آتشین قرار داده، لذا تصمیم به ازدواج با او گرفت!.این خبر به پیامبر بزرگ خدا (ص‏) یحیى رسید، او صریحا اعلام کرد که این ازدواج نامشروع است و مخالف دستورات تورات مى‏ باشد و من به مبارزه با چنین کارى قیام خواهم کرد.

سر و صداى این مساله در تمام شهر پیچید و به گوش آن دختر هیرودیا رسید، او که یحیى را بزرگترین مانع راه خویش مى ‏دید تصمیم گرفت در یک فرصت مناسب از وى انتقام گیرد و این مانع را ازسر راه هوس هاى خویش بردارد.ارتباط خود را با عمویش بیشتر کرد و زیبائى خود را دامى براى او قرار داد و آنچنان در وى نفوذ کرد که روزى هیرودیس به او گفت : هر آرزوئى دارى از من بخواه که منظورت مسلما انجام خواهد یافت.هیرودیا گفت : من هیچ چیز جز سر یحیى را نمى ‏خواهم ! زیرا او نام من و تو را بر سر زبانها انداخته، و همه مردم به عیب جوئى ما نشسته ‏اند، اگر مى‏خواهى دل من آرام شود و خاطرم شاد گردد باید این عمل را انجام دهى ! هیرودیس که دیوانه ‏وار به آن زن عشق مى‏ ورزید بى‏توجه به عاقبت این کار تسلیم شد و چیزى نگذشت که سر یحیى را نزد آن زن بدکار حاضر ساختند اما عواقب دردناک این عمل، سرانجام دامان او را گرفت .
در احادیث اسلامى مى ‏خوانیم که سالار شهیدان امام حسین (ع) مى‏ فرمود : از پستی هاى دنیا اینکه سر یحیى بن زکریا را به عنوان هدیه براى زن بدکاره‏اى از زنان بنى اسرائیل بردند.
یعنى شرائط من و یحیى از این نظر نیز مشابه است چرا که یکى از هدف هاى قیام من مبارزه با اعمال ننگین طاغوت زمانم یزید است."

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com



نوشته شده در یکشنبه 89/7/25ساعت 6:26 صبح توسط نورالهـــدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak