سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























با یاد خدا
طبق معمول مشغول حفظ بودم که گوشیم زنگ خورد شوهرم بود، برای کنفرانس رفته بود نارا، حسابی با آب و تاب از آهوهای پارک نارا تعریف می کرد منم که خیلی دوست داشتم آهوها رو ببینم پیشنهادش که ناهار رو اونجا بخوریم قبول کردم.



ساعت 12 ظهر بود تا 12.30 غذا را آماده کردم، نمازم رو خوندم حالا شده بود 12.55 دقیقه!
قطار ساعت 1 حرکت داشت تا ایستگاه با عجله رفتم
، و بالاخره تونستم سوار بشم.
بین راه از پنجره قطار اطراف رونگاه می کردم همه جا پر از سرسبزی و زیبایی بود!
انگار فرش سبز رنگی رو زمین و درختان پهن شده بود صحنه بسیار زیبایی بود!
حسابی تو حس لذت از طبیعت بودم که؛
یهو وسط این همه سبزی و قشنگی چشمم افتاد به یک قبرستان خیلی بزرگ کنار جاده!
پر از سنگ قبرهای تنگ هم بود!
 (اینجا رسمه که مرده ها رو می سوزونن و خاکسترش رو دفن می کنن)



این صحنه را که دیدم ناخوداگاه از خودم پرسیدم؛
یعنی این خاکسترها هم جمع می شوند و دوباره مثل اولشان محشور می شوند؟
یاد آیه ای افتادم که هرچند بارها از حفظ خوانده بودمش ولی تا به حال مصداقش را ندیده بودم.
و ناخوداگاه رو زبونم اومد.

وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا (49)
"و گفتند آیا هنگامى که ما استخوانهاى پوسیده و پراکنده‌اى شدیم دگر بار آفرینش تازه ‏اى خواهیم یافت؟!"

از همه قشنگتر آیات بعدی بود!!
قلب

قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِیدًا (50) 
"بگو : شما سنگ و آهن باشید."

أَوْ خَلْقًا مِّمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِ‌کُمْ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ  فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُءُوسَهُمْ وَیَقُولُونَ مَتَى هُوَ  قُلْ عَسَى أَن یَکُونَ قَرِیبًا(51)


"یا هر مخلوقى که در نظر شما از این هم سخت ‏تر است (و از حیات و زندگى دورتر
، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند) آنها به زودى مى‏ گویند چه کسى ما را باز مى‏ گرداند؟ بگو همان کسى که روز نخست شما را آفرید، آنها سر خود را (از روى تعجب و انکار) به سوى تو خم مى ‏کنند و مى‏ گویند: در چه زمانى خواهد بود؟! بگو شاید نزدیک باشد."

سوره مبارکه اسراء



نوشته شده در یکشنبه 90/4/19ساعت 12:0 صبح توسط نورالهـــدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak