تنها یک گروه به موقع ایمان آوردند! چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که ( ایمانشان به موقع باشد و ) مفید به حالشان افتد ، مگر قوم یونس ، به هنگامى که ایمان آوردند عذاب رسوا کننده را در زندگى دنیا از آنان بر طرف ساختیم و تا مدت معینى ( پایان زندگى و اجلشان ) آنها را بهره مند ساختیم . سپس قوم یونس (علیهالسلام) را استثنا کرده مىگوید : مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند ، مجازات رسوا کننده را در زندگى این دنیا از آنها بر طرف ساختیم ( الا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحیاة الدنیا) . و اما "ماجراى آنها به این قرار بود که در تواریخ آمده است: هنگامى که یونس از ایمان آوردن قوم خود که در سرزمین نینوا (در عراق) زندگى مىکردند مایوس شد، به پیشنهاد عابدى که در میان آنها مىزیست نفرین کرد در حالى که عالم و دانشمندى نیز در میان آن گروه بود که به یونس پیشنهاد مىکرد باز هم در باره آنان دعا کند و باز هم به ارشاد بیشتر بپردازد و مایوس نگردد . ولى یونس پس از این ماجرا از میان قوم خود بیرون رفت ، قوم او که صدق گفتارش را بارها آزموده بودند، گردمرد دانشمند اجتماع کردند ، هنوز فرمان قطعى عذاب فرا نرسیده بود ، ولى نشانه هاى آن کم و بیش به چشم مىخورد، آنها موقع را غنیمت شمرده و به رهبرى عالم از شهر بیرون ریختند ، در حالى که دست به دعا و تضرع برداشته و اظهار ایمان و توبه کردند و براى اینکه انقلاب و توجه بیشترى در روح و جان آنها پیدا شود، مادران را از فرزندان جدا ساختند و لباسهاى درشت و خشن و کم اهمیت در تن کردند، و به جستجوى پیامبر خویش برخاستند اما اثرى از او ندیدند . یادآورى این نکته نیز لازم است که قوم یونس هرگز در برابر مجازات قطعى قرار نگرفته بودند و گرنه توبه آنان نیز پذیرفته نمىشد، بلکه اخطارها و هشدارهائى که معمولا قبل از مجازات نهائى مىآید براى آنها به قدر کافى بیدار کننده بود، در حالى که مثلا فرعونیان بارها این اخطارها را دیده بودند،( همانند ماجراى طوفان و ملخ خوراکى و دگرگونى شدید آب نیل و امثال آن) ولى هیچگاه این اخطارها را جدى نگرفتند، و تنها از موسى(علیهالسلام) خواستند که ناراحتى را خداوند از آنان بر طرف سازند تا ایمان بیاورند، اما هرگز ایمان نیاوردند.
"فَلَوْ لا کانَت قَرْیَةٌ ءَامَنَت فَنَفَعَهَا إِیمَنهَا إِلا قَوْمَ یُونُس لَمَّا ءَامَنُوا کَشفْنَا عَنهُمْ عَذَاب الْخِزْىِ فى الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَهُمْ إِلى حِینٍ(98)
در آیه مورد بحث این مساله را به عنوان یک قانون کلى بیان مىدارد و مىگوید : چرا اقوام گذشته به موقع ایمان نیاوردند تا ایمانشان سودمند باشد ( فلو لا کانت قریة آمنت فنفعها ایمانها) .
و آنها را تا وقت معلومى ( تا پایان عمرشان ) بهرمند کردیم ( و متعنا هم الى حین ) ."(برگرفته از تفسیر نمونه)
ماجراى ایمان آوردن قوم یونس
ولى این توبه و ایمان و بازگشت به سوى پروردگار که به موقع انجام یافته بود، وبا آگاهى و اخلاص توأم بود کار خود را کرد، نشانه هاى عذاب بر طرف شد و آرامش به سوى آنها بازگشت، و هنگامى که یونس پس از ماجراى طولانیش به میان قوم خود بازگشت، او را از جان و دل پذیرا گشتند .
ضمنا داستان فوق نشان مىدهد که نقش یک رهبر آگاه و دلسوز در میان یک قوم و ملت، تا چه اندازه مؤثر و حیات بخش است، در صورتى که عابدى که آگاهى کافى ندارد بیشتر روى خشونت تکیه مىکند، و منطق اسلام در مقایسه میان عبادت نا آگاهانه، و علم توأم با احساس مسئولیت نیز از این روایت مفهوم مىشود."(برگرفته از تفسیر نمونه)
Design By : Pichak |