بایاد خدا " ابو حمزه ثمالى از امام سجاد (علیه السلام) نقل مىکند که من روز جمعه در مدینه بودم، نماز صبح را با امام سجاد (علیه السلام) خواندم، هنگامى که امام از نماز و تسبیح، فراغت یافت به سوى منزل حرکت کرد و من با او بودم، زن خدمتکار را صدا زد، گفت : مواظب باش .هر سائل و نیازمندى ازدر خانه بگذرد، غذا به او بدهید، زیرا امروز روز جمعه است . وَ رَوَدَتْهُ الَّتى هُوَ فى بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَب وَ قَالَت هَیْت لَک قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبى أَحْسنَ مَثْوَاى إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظلِمُونَ(23) و آن زن که یوسف در خانه او بود از او تمناى کامجوئى کرد و درها را بست و گفت بشتاب بسوى آنچه براى تو مهیاست! (یوسف) گفت پناه مى برم بخدا، او (عزیز مصر) صاحب نعمت من است، مقام مرا گرامى داشته ( آیا ممکن است به او ظلم و خیانت کنم؟) مسلما ظالمان رستگار نمى شوند .آن زن قصد او را کرد، و او نیز - اگر برهان پروردگار را نمىدید - قصد وى را - مى نمود، این چنین کردیم تا بدى و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود ."(برگرفته از تفسیر نمونه) نکات:
این روزا تازه حفظ سوره یوسف رو شروع کردم کمی این سوره حفظش به نظرم سخت تر از بقیه سوره هاست برای همین به گمانم وقت بیشتری میخواد
در برابر یک ترک اولى! ...
ابو حمزه مى گوید، گفتم هر کسى که تقاضاى کمک مىکند، مستحق نیست! .
امام فرمود : درست است، ولى من از این مى ترسم که در میان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهیم و از در خانه خود برانیم، و بر سر خانواده ما همان آید که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد! .
سپس فرمود به همه آنها غذا بدهید (مگر نشنیده اید) براى یعقوب هر روز گوسفندى ذبح مى کردند، قسمتى را به مستحقان می داد و قسمتى را خود و فرزندانش مى خورد، یک روز سؤال کننده مؤمنى که روزه دار بود و نزد خدا منزلتى داشت، عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه یعقوب به هنگام افطار آمد و گفت : به میهمان مستمند غریب گرسنه از غذاى اضافى خود کمک کنید، چند بار این سخن را تکرار کرد، آنها شنیدند، و سخن او را باور نکردند، هنگامى که او مایوس شد و تاریکى شب، همه جا را فرا گرفت برگشت، در حالى که چشمش گریان بود و از گرسنگى به خدا شکایت کرد، آن شب را گرسنه ماند و صبح همچنان روزه داشت، در حالى که شکیبا بود و خدا را سپاس مى گفت، اما یعقوب و خانواده یعقوب، کاملا سیر شدند، و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود ! .
امام سپس اضافه فرمود : خداوند به یعقوب در همان صبح، وحى فرستاد که تو اى یعقوب بنده مرا خوار کردى و خشم مرا بر افروختى، و مستوجب تادیب و نزول مجازات بر تو و فرزندانت شدى ... اى یعقوب من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبیخ و مجازات مى کنم و این به خاطر آنست که به آنها علاقه دارم! .
قابل توجه اینکه به دنبال این حدیث مى خوانیم که ابو حمزه مىگوید از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدم یوسف چه موقع آن خواب را دید؟ امام فرمود : در همان شب .
از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که یک لغزش کوچک و یا صریح تر یک ترک اولى که گناه و معصیتى هم محسوب نمى شد، (چرا که حال آن سائل بر یعقوب روشن نبود ) از پیامبران و اولیاى حق چه بسا سبب مى شود که خداوند، گوشمالى دردناکى به آنها بدهد، و این نیست مگر به خاطر اینکه مقام والاى آنان ایجاب مى کند، که همواره مراقب کوچکترین گفتار و رفتار خود باشند، چرا که حسنات الابرار سیئات المقربین (کارهائى که براى بعضى از نیکان حسنه محسوب مىشود براى مقربان درگاه خداوند سیئه است) .
وَ لَقَدْ هَمَّت بِهِ وَ هَمَّ بهَا لَوْ لا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ کذَلِک لِنَصرِف عَنْهُ السوءَ وَ الْفَحْشاءَإِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(24)
Design By : Pichak |