سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَ یُکَفِّرْ عَنکمْ سیِّئَاتِکمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ‏(انفال/29)

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید براى شما وسیله ‏اى براى جدائى حق از باطل قرار مى‏‌دهد (و روشن ‏بینى خاصى که در پرتو آن حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهان شما را مى‏‌پوشاند و شما را مى‌‏آمرزد و خداوند فضل و بخشش عظیم دارد.
یا الله؛
مهربانی تا چه اندازه؟!
خدایا دستم را بگیر، که خاک وجودم، بدون تلالوءِ روح خدایی بی رنگ است!
با لحظه لحظه یاد شما، شکوفه های امید در وجودِ بی نورم می‌شِکفد.
تنها امید به رأفت و مهربانی شماست که دلم را آرام می‌کند...

پ ن:
خواندن آیاتی که با (
یا ایها الذین ءَامَنُوا) شروع می‌شوند، من رو یاد صحبت های آیت الله جوادی آملی می‌اندازد:
"نداهاى الهى در قرآن گاهى با واسطه است ؛ مانند: (قل یا ایها الناس)و (قل یا اهل الکتاب) که خداوند پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته، پیام خود را از طریق آن حضرت به مردم مى رساند و گاهى بى واسطه ؛ مانند (یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا).
نداى بى واسطه نشانه آن است که بین خداى سبحان و انسان رابطه اى مستقیم و فعلى وجود دارد و خداوند انسان را به طور مستقیم مورد لطف خود قرار مى دهد؛ ولى انسان غافل یا جاهل به سوء اختیار خود رابطه خویش با خدا را قطع یا ضعیف مى کند و از لطف الهى محروم مى شود.
نداهاى آن اختصاص به زمان و افراد خاصى ندارد؛ بلکه در همه اعصار و براى همه اعصار و نسلها زنده و حاضر است. از این رو گفتن لبیک هنگام شنیدن خطاب یا ایها الذین امنوا از آداب تلاوت قرآن است و این نشانه مستقیم زنده و فعلى بودن نداهاى قرآنى است و گرنه لبیک گفتن به ندایى که زمانش سپرى شده باید به لحاظ ترسیم خاطره خطاب گذشته باشد و نمى تواند به طور جدى و از روى حقیقت باشد."
(تفسیر زیبای آیات در ادامه مطلب آمده است.)


"این جمله کوتاه و پر معنا یکى از مهم‏ترین مسائل سرنوشت ‏ساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهى که انسان به سوى پیروزى‏ ها مى ‏رود همیشه پرتگاه ها و بیراهه‏ هائى وجود دارد که اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط مى‏ کند که اثرى از او باقى نماند در این راه مهم‏ترین مساله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است، اگر به راستى انسان این حقائق را به خوبى بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است. مشکل این است که در بسیارى از این گونه موارد انسان گرفتار اشتباه مى‏ شود باطل را به جاى حق مى‏ پندارد و دشمن را به جاى دوست انتخاب مى ‏کند،و بیراهه را شاهراه .

در اینجا دید و درک نیرومندى لازم است و نورانیت و روشن‏ بینى فوق العاده .
آیه فوق مى‏ گوید : این دید و درک ثمره درخت تقوى است اما چگونه تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوسهاى سرکش به انسان چنین دید و درکى مى ‏دهد شاید براى بعضى مبهم باشد اما کمى دقت پیوند میان این دو را روشن مى ‏سازد!

توضیح اینکه: اولا نیروى عقل انسان به قدر کافى براى درک حقایق آماده است ولى پرده‏ هائى از حرص و طمع و شهوت و خودبینى و حسد و عشق‏ هاى افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهى در مقابل دیده عقل آشکار مى‏ گردد ، و یا مانند غبار غلیظى فضاى اطراف را مى‏ پوشاند و پیداست که در چنین محیط تاریکى انسان چهره حق و باطل را نمى ‏تواند بنگرد ، اما اگر با آب تقوى این غبار زدوده شود و این دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است: به گفته شاعر جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد و یا به گفته شاعر دیگرى: حقیقت سرائى است آراسته هوى و هوس گرد برخاسته نبینى که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر گرچه بیناست مرد! و ثانیا مى ‏دانیم که هر کمالى در هر جا وجود دارد پرتوى از کمال حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیک‏تر شود پرتو نیرومندترى از آن کمال مطلق در وجود او انعکاس خواهد یافت، روى این حساب همه علم و دانش‏ها از علم و دانش او سر چشمه مى‏ گیرد و هر گاه انسان در پرتو تقوى و پرهیز از گناه و هوى و هوس به او نزدیک‏تر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستى او پیوند دهد سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهد گرفت. و به تعبیر دیگر قلب آدمى همچون آئینه است و وجود هستى پروردگار همچون آفتاب عالمتاب، اگر این آئینه را زنگار هوى و هوس تیره و تار کند نورى در آن منعکس نخواهد شد، اما هنگامى که در پرتو تقوى و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود نور خیره‏ کننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعکس مى‏ گردد و همه جا را روشن مى‏ سازد.

قرآن مى ‏گوید: علاوه بر تشخیص حق از باطل نتیجه پرهیز کارى این است که خداوند گناهان شما را مى‏ پوشاند و آثار آن را از وجود شما بر مى‏ دارد (و یکفر عنکم سیئاتکم) به علاوه شما را مشمول آمرزش خود قرار مى‏ دهد (و یغفر لکم) و پاداش ‏هاى فراوان دیگرى در انتظار شماست که جز خدا نمى‏ داند زیرا خداوند فضل و بخشش عظیم دارد (و الله ذو الفضل العظیم).
این چهار اثر، میوه‏ هاى درخت تقوا و پرهیزکارى هستند و وجود رابطه طبیعى در میان تقوا و پاره ‏اى از این آثار مانعى از آن نمى‌‏شود که همه آنها را به خدا نسبت بدهیم زیرا کرارا در این تفسیر گفته‌‏ایم که هر موجودى هر اثرى دارد به خواست خداست و لذا هم مى‌‏توان آن اثر را به خدا نسبت داد و هم به آن موجود .

در اینکه میان تکفیر سیئات و غفران چه تفاوتى است بعضى از مفسران معتقدند که اولى اشاره به پرده ‏پوشى در دنیا و دومى اشاره به رهائى از مجازات در آخرت است.
ولى احتمال دیگرى در اینجا وجود دارد که تکفیر سیئات اشاره به آثار روانى و اجتماعى گناهان دارد که در پرتو تقوا و پرهیزکارى از میان مى‏‌رود، ولى غفران اشاره به مساله عفو و بخشش خداوند و رهائى از مجازات است. " برگرفته از تفسیر نمونه


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/1ساعت 3:52 صبح توسط نورالهـــدی نظرات ( ) |


Design By : Pichak